کد مطلب:313529 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183
شفای کودک فلج در هیئت حضرت ابوالفضل
متصدی هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام در مسجد بالای سر حضرت معصومه علیهاالسلام، جناب آقای حاج فضل الله ناظری، در تاریخ 19 جمادی الأول سال 1414 ه ق برای مؤلف این كتاب چند جریان نقل كردند كه ذیلا می خوانید:
1. تقریبا 37 سال قبل بود كه همراه هیئت محترم حضرت ابوالفضل علیه السلام طبق سنوات سابق روز نهم محرم الحرام از آستانه ی مقدسه ی حضرت معصومه علیهاالسلام به سمت حرم مطهر شاهزاده حمزه علیه السلام، برادر بزرگوار حضرت معصومه علیهاالسلام، حركت كردیم.
وقتی كه می خواستیم وارد صحن مطهر امامزاده حمزه بشویم، دیدیم در راهرو صحن مطهر بچه ای تقریبا 12 ساله ی فلج را خوابانده و پدر و مادر و برادران او این طرف و آن طرف راهرو ایستاده و اشك می ریزند. منظره را كه دیدم اشك از چشم من جاری شد. وارد صحن مطهر شدیم و من بالای منبر رفته و نوحه خوانی كردم و مردم بر سر و سینه زدند. سپس حضرت حجةالاسلام، خطیب ارجمند، جناب آقای حاج سید ابوالفضل یثربی برای گفتن فضایل و مناقب حضرت به منبر رفتند.
پس از صحبت و توسل، گفتم: جناب آقای یثربی، ما امروز باید شفای این كودك فلج را بگیریم و نوكریمان را ثابت كنیم. پس از منبر ایشان، هیئت عزادار به طرف حرم حضرت معصومه علیهاالسلام حركت كرد تا به بی بی عرض تسلیت گفته و توسل جوید. در حرم مطهر مشغول دعا كردن بودم و حضرت آیت الله العظمی آقای نجفی مرعشی «قدس سره» هم به درب ایوان طلایی تكیه كرده و اشك می ریختند، كه یك دفعه یكی از افراد شاهزاده حمزه علیه السلام جلوی ایوان طلا آمد و بنده را صدا كرد و گفت: آقا فضل الله، شما كارتان را امروز كردید!
یكدفعه، آیت الله مرعشی «قدس سره» متوجه جریان شده و فرمودند: چه شده است؟! خدمتشان عرض كردیم كه بچه ی فلج در حرم حضرت حمزه علیه السلام شفا یافته و تمام لباسهایش را از باب تبرك بردند. آقا، دوباره گریه ی طولانی نموده و سپس دست به جیب كرده مبلغ پانصد تومان به بنده دادند و فرمودند: فلانی شما همه ساله همین روز بفرستید این مبلغ را به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام از ما بگیرید.
[ صفحه 339]
1. تقریبا 37 سال قبل بود كه همراه هیئت محترم حضرت ابوالفضل علیه السلام طبق سنوات سابق روز نهم محرم الحرام از آستانه ی مقدسه ی حضرت معصومه علیهاالسلام به سمت حرم مطهر شاهزاده حمزه علیه السلام، برادر بزرگوار حضرت معصومه علیهاالسلام، حركت كردیم.
وقتی كه می خواستیم وارد صحن مطهر امامزاده حمزه بشویم، دیدیم در راهرو صحن مطهر بچه ای تقریبا 12 ساله ی فلج را خوابانده و پدر و مادر و برادران او این طرف و آن طرف راهرو ایستاده و اشك می ریزند. منظره را كه دیدم اشك از چشم من جاری شد. وارد صحن مطهر شدیم و من بالای منبر رفته و نوحه خوانی كردم و مردم بر سر و سینه زدند. سپس حضرت حجةالاسلام، خطیب ارجمند، جناب آقای حاج سید ابوالفضل یثربی برای گفتن فضایل و مناقب حضرت به منبر رفتند.
پس از صحبت و توسل، گفتم: جناب آقای یثربی، ما امروز باید شفای این كودك فلج را بگیریم و نوكریمان را ثابت كنیم. پس از منبر ایشان، هیئت عزادار به طرف حرم حضرت معصومه علیهاالسلام حركت كرد تا به بی بی عرض تسلیت گفته و توسل جوید. در حرم مطهر مشغول دعا كردن بودم و حضرت آیت الله العظمی آقای نجفی مرعشی «قدس سره» هم به درب ایوان طلایی تكیه كرده و اشك می ریختند، كه یك دفعه یكی از افراد شاهزاده حمزه علیه السلام جلوی ایوان طلا آمد و بنده را صدا كرد و گفت: آقا فضل الله، شما كارتان را امروز كردید!
یكدفعه، آیت الله مرعشی «قدس سره» متوجه جریان شده و فرمودند: چه شده است؟! خدمتشان عرض كردیم كه بچه ی فلج در حرم حضرت حمزه علیه السلام شفا یافته و تمام لباسهایش را از باب تبرك بردند. آقا، دوباره گریه ی طولانی نموده و سپس دست به جیب كرده مبلغ پانصد تومان به بنده دادند و فرمودند: فلانی شما همه ساله همین روز بفرستید این مبلغ را به نام حضرت ابوالفضل علیه السلام از ما بگیرید.
[ صفحه 339]